حرف از سوره مطففین بود و چشمه تسنیم،همانی که مقربان الهی از ان مینوشند و همانی که اکثرمان روزهایی را قرین با ان زندگی کرده ایم و چه مزه شیرینی را چشیده ام!

ماه رمضان پارسال برایمان یک اتفاق خوب بود اتفاقی میمون و مبارک که هر وبلاگنویس رادیو جوانی ارزوی تجربه مجددش را دارد.میدانم خوب میدانید چه میگویم و حتما میدانید که قابل توصیف نیست.

اوایل فقط به خاطر پر کردن اوقات فراغت برای تسنیم وبلاگ مینوشتم و هیچ قصد و هدفی نداشتم اما بعد که تو ایات غرق شدم  هیچ چیز جز خدا و سلسبیل برام معنی نداشت!

دیگه روز و شبم شده بود تسنیم و حتی خوابش رو میدیدم،میدیدم که در تلاشم و در این راه از هیچی دریغ نمیکنم،کمی که گذشت و اواخر جشنواره بود،حریص شده بودم و مزد کارم رو از خدا میخواستم،میخواستم کوزه های بلورین هم بین سه وبلاگ برنده باشه و حج نصیبم بشه،این خواسته به حدی رسیده بود که در لحظه اعلام برندگان و اختتامیه تسنیم دیوانه وار اضطراب داشتم و  طاقتم طاق ،اما همین که اسم زهره بهتاج اعلام شد و اسم من نه،برعکس تصور قبلی ام از ته دل خوشحال شدم شاید اگر خودم برنده میشدم انقدر احساس شادی بهم دست نمیداد!

درسته که به جای حج هدیه نقدی داده شد و تسنیم 3 هم امسال برگزار نشد اما باز هم میشه به سال بعد و دوسالانه شدن تسنیم امید داشت،میشه امیدوار بود و با امید زندگی کرد.میشه برای سال بعد و سوره بعد و چشمه دور و روشن بعدی اماده شد و خواست و رسید!