یک عالمه و نصفی حرف روی دلم مانده است!
یک عالمه حرف دارم،شاید هم یک عالمه و نصفی،و پر از واژه و مفهوم هستم،دلم میخواهد همه آنها را بنویسم و حرف دل تنگم را روی این صفحات مجازی حک کنم،اما به دلیل دلایلی نمیشود!
بدبختی کنایه زدن هم بلد نیستم تا حرفم را غیر مستقیم بنویسم و اگر بخواهم این کار را بکنم،یعنی کنایه بزنم،کلاً ۳ میشود و خیلی ضایع!
دلم میخواهد یک عالمه حرف بنویسم.حرفهایی که در دنیای واقعی نمیشود گفت،آن هم به شیوه من،یعنی صریح و فصیح!
البته امیدوارم روزی برسد که شرایط جوری شود که بگویم.به شدت به این روز امیدوارم و اگر نرسد در حقیقت من نرسیده ام،اصلا چه معنی میدهد که نرسم؟باز نفوس بد زد!حتما میرسم،باید برسم!دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
حالا که در آن دنیا نمیشود گفت و در این دنیا نمیتوان نوشت در همان دلم محفوظ نگه میدارم.اصلا چه معنی دارد آدم هر کاری دلش میخواهد انجام دهد؟آن هم خواستنیهای یک دل گستاخ را!
راستی؛سبز باشید...